زمان تقریبی مطالعه: 16 دقیقه
 

پائین آوردن ابوبکر و عمر از منبر توسط حسنین





روایاتی در منابع اهل‌سنت با سند صحیح نقل شده است که امام حسن (علیه‌السّلام) در زمان ابوبکر به مسجد رفت و ابوبکر را در حالی که خطبه می‌خواند از منبر پایین آورد و فرمود که از منبر پدر من بیا پایین.
همچنین روایات دیگری نیز با سند صحیح نقل شده است که همین داستان در زمان عمر بن الخطاب توسط امام حسین (علیه‌السّلام) اتفاق افتاده است.


۱ - پایین آوردن ابوبکر از منبر توسط امام حسن



علامه بلاذری در کتاب انساب الاشراف می‌نویسد:
وحدثنی عبدالله بن صالح عن حماد بن سلمة عن هشام بن عروة عن عروة قال: خطب ابو بکر یوماً فجاء الحسن فقال: انزل عن منبر ابی. فقال علی: لیس هذا عن ملا منا.

روزی ابوبکر خطبه می‌خواند، (امام) حسن (علیه‌السّلام) آمد و فرمود: از منبر پدر من بیا پایین. علی (علیه‌السّلام) گفت: این کار او به دستور ما نبوده است.

۱.۱ - بررسی سند روایت


راویان روایت مورد بررسی قرار خواهیم داد.

۱.۱.۱ - عبدالله بن صالح


عبدالله بن صالح بن مسلم العجلی ثقة من التاسعة.

عبدالله بن صالح، مورد اعتماد و از طبقه نهم روات است.

۱.۱.۲ - حماد بن سلمه


حماد بن سلمة بن دینار الامام ابو سلمة احد الاعلام...

حماد بن سلمه، پیشوا و یکی از مشاهیر است.

۱.۱.۳ - هشام بن عروه


هشام بن عروة ابو المنذر وقیل ابو عبدالله القرشی احد الاعلام... قال ابو حاتم ثقة امام فی الحدیث.

هشام بن عروه، یکی از مشاهیر علم است، ابوحاتم گفته: مورد اعتماد و در علم حدیث، پیشوا بود.

۱.۱.۴ - عروة بن زبیر


عروة بن الزبیر ابو عبدالله... قال بن سعد کان فقیها عالما کثیر الحدیث ثبتا مامونا.

ابن‌سعد گفته: عروة بن زبیر، فقیه، دانشمند، مورد اعتماد در نقل روایت و امانت‌دار بود، روایات زیادی نقل کرده است.

۱.۱.۵ - نتیجه بررسی


بنابراین سند روایت کاملا صحیح و راویان آن از بزرگان اهل‌سنت هستند.
ابن‌جوزی حنفی در کتاب المنتظم، ابوسعید آبی در نثر الدرر، محب‌الدین طبری در الریاض النضره، جلال‌الدین سیوطی در جامع الاحادیث می‌نویسند:
حدثنا هشام بن عروة عن ابیه قال: قعد ابو بکر علی منبر رسول الله صلی الله علیه وسلم فجاءه الحسن بن علی فصعد المنبر وقال انزل عن منبر ابی فقال له ابو بکر منبر ابیک لا منبر ابیفقال علی رضی الله عنه وهو فی ناحیة القوم ان کانت لعن غیر امری.

ابوبکر بر منبر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نشسته بود، حسن بن علی (علیهما‌السّلام) آمد و بر منبر بالا رفت و فرمود: از منبر پدر من پایین بیا، ابوبکر گفت: (بلی) این منبر پدر تو است نه منبر پدر من، علی (علیه‌السّلام) که در گوشه‌ای در میان مردم نشسته بود فرمود: این کار او به دستور من نبوده است.

۲ - پایین آوردن عمر از منبر توسط امام حسین



حدثنا ابو مسلم حدثنی ابی احمد حدثنا سلیمان بن حرب ثنا حماد بن زید عن یحیی بن سعید عن عبید بن حنین عن حسین بن علی قال صعدت الی عمر رضی الله عنه وهو علی المنبر فقلت انزل عن منبر ابی واذهب الی منبر ابیکقال من علمک هذا قلت ما علمنی احد قال منبر ابیک والله منبر ابیک والله منبر ابیک والله وهل انبت الشعر علی رؤوسنا الا انتم جعلت تاتینا جعلت تغشانا.

از حسین بن علی (علیهما‌السّلام) نقل شد است که: بر منبر بالا رفتم در حالی که عمر بر منبر نشسته بود، به او گفتم: از منبر پدر من بیا پایین و برو بر منبر پدر خودت بنشین. عمر گفت: چه کسی این سخن را به تو یاد داده است؟ گفتم: کسی به من یاد نداده است؟ عمر گفت: منبر پدر تو است، سوگند به خدا که منبر پدر تو است، آیا جز شما کس دیگری بر سر ما مو رویانده است؟ چه‌قدر شایسته است که روزی پیش ما بیای و به ما سر بزنی.
[۱۰] العجلی، ابی الحسن احمد بن عبدالله بن صالح (متوفای ۲۶۱هـ)، معرفة الثقات من رجال اهل العلم والحدیث ومن الضعفاء وذکر مذاهبهم واخبارهم، ج۱، ص۳۰۱، رقم: ۳۱۰، تحقیق: عبد العلیم عبد العظیم البستوی، ناشر: مکتبة الدار - المدینة المنورة - السعودیة، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۵ - ۱۹۸۵م.

جالب این است که عمر اعتراف می‌کند: وهل انبت الشعر علی رؤوسنا الا انتم؛ آیا جز شما کس دیگری بر سر ما مو رویانده است؟».

و در روایتی که ذهبی و دیگران نقل کرده‌اند آمده است:
وهل انبت علی رؤوسنا الشعر الا الله ثم انتم.

آیا جز این است که مو را بر سر ما خداوند و سپس شما رویانده‌اید؟
و این یعنی پذیرش ولایت تکوینی اهل بیت (علیهم‌السّلام) توسط عمر بن الخطاب.

۲.۱ - ولایت رسول خدا و اهل‌بیت


ولایت رسول خدا و اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) بر دو نوع است:

۲.۱.۱ - ولایت باطنی


ولایت باطنی، معنوی و ذاتی که موهبتی است از جانب پروردگار و لازمه آن وساطت در فیوضات تکوینی الهی و تصرف و ولایت در امور عالم است.
آیت‌الله جوادی آملی در تعریف ولایت تکوینی می‌نویسند:
ولایت تکوینی یعنی سرپرستی موجودات جهان و عالم خارج و تصرف عینی داشتن در آنها، مانند ولایت نفس انسانی بر قوای درونی خودش. هر انسانی نسبت به قوای ادراکی خود مانند نیروی وهمی و خیالی و نیز بر قوای تحریکی خویش مانند شهوت و غضب، ولایت دارد؛ بر اعضاء و جوارح سالم خود ولایت دارد؛ اگر دستور دیدن می‌دهد، چشم او را اطاعت می‌کند و اگر دستور شنیدن می‌دهد، گوش او می‌شنود و اگر دستور برداشتن چیزی را صادر می‌کند، دستش فرمان می‌برد و اقدام می‌کند؛ البته این پیروی و فرمانبری در صورتی است که نقصی در این اعضاء وجود نداشته باشد. بازگشت ولایت تکوینی به "علت و معلول" است. این نوع ولایت، تنها بین علت و معلول تحقق می‌یابد.
[۱۲] جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه، ص۱۲۳، ناشر: مرکز نشر اسراء.

این نوع از ولایت موهبتی است الهی، قابل تشریع نیست و همواره با ولی‌الله و از آثار وجودی او است.

۲.۱.۲ - ولایت عامه مجعول تشریعی


ولایت عامه مجعول تشریعی که منصبی است الهی و قائم به شخص و در هنگام حیات او خواهد بود که از جمله آثار آن، واجب‌الاطاعه بودن، گواهی و شهادت بر اعمال و عقائد بندگان خدا و... است.
خلیفه دوم با گفتن این جمله و نسبت دادن رویاندن موهای سر خود را به خداوند و سپس به اهل بیت (علیهم‌السلام)، ثابت می‌کند که حتی ولایت از نوع اول که همان ولایت تکوینی و وساطت در فیض باشد، نیز قابل تردید نیست؛ چه رسد به ولایت تشریعی.

۲.۲ - بررسی سند حدیث


راویان روایت مورد بررسی قرار خواهیم داد.

۲.۲.۱ - ابومسلم الحسن بن احمد


الحسن بن احمد بن ابی شعیب الحرانی... ثقة.

حسن بن احمد، مورد اعتماد است.

۲.۲.۲ - احمد بن عبدالله


احمد بن عبدالله بن ابی شعیب مسلم الحرانی ابو الحسن مولی قریش ثقة.
احمد بن عبدالله، مودر اعتماد است.

۲.۲.۳ - سلیمان بن حرب


سلیمان بن حرب الامام ابو ایوب الواشحی البصری قاضی مکة... قال ابو حاتم امام من الائمة لا یدلس ویتکلم فی الرجال وفی الفقه.

امام سلیمان بن حرب، قاضی مکه بود، ابوحاتم گفته: پیشوای از پیشوایان بود که هرگز تدلیس (سعی در صحیح جلوه دادن روایت ضعیف) نمی‌کرد و در علم رجال و فقه صاحب نظر بود.

۲.۲.۴ - حماد بن زید


حماد بن زید بن درهم الامام ابو اسماعیل الازدی الازرق احد الاعلام... قال بن مهدی ما رایت احدا لم یکتب احفظ منه وما رایت بالبصرة افقه منه ولم ار اعلم بالسنة منه.

امام حماد بن زید، یکی از مشاهر علم بود، ابن‌مهدی گفته: ندیدم کسی را که روایت را ننویسد و در حفظ از او برتر باشد، در بصره مردی دانشمندتر از او ندیدیم، و کسی را آگاه‌تر از او به سنت ندیدم.

۲.۲.۵ - یحیی بن سعید


یحیی بن سعید بن قیس بن عمرو الامام ابو سعید الانصاری قاضی السفاح... حافظ فقیه حجة.

امام یحیی بن سعید، حافظ، دانشمند و (سخن او) حجت بود.

۲.۲.۶ - عبید بن حنین


عبید بن حنین... وثقه بن سعد.

ابن‌سعد عبید بن حنین را توثیق کرده است.

شمس‌الدین ذهبی در سیر اعلام النبلاء و تاریخ الاسلام همین روایت را نقل و گفته است:
اسناده صحیح.

ابن‌حجر عسقلانی نیز بعد از نقل این روایت می‌گوید:
سنده صحیح.

جلال‌الدین سیوطی نیز همین روایت را با سند دیگر از ابن‌عساکر نقل و می‌گوید:
اسناده صحیح.

همچنین ابن‌شبه نمیری در تاریخ المدینه، اسلم واسطی در تاریخ خود، دارقطنی در فضائل الصحابه، ابن‌عساکر شافعی در تاریخ مدینه دمشق، ابن‌ابی‌جراده در بغیة الطلب، مزی در تهذیب الکمال، ابن‌حجر عسقلانی در تهذیب التهذیب و المطالب العالیه، شمس‌الدین سخاوی در التحفة اللطیفه، جلال‌الدین سیوطی در جامع الاحادیث و... این داستان را نقل کرده‌اند.
[۲۳] النمیری البصری، ابوزید عمر بن شبة (متوفای۲۶۲هـ)، تاریخ المدینة المنورة، ج۲، ص۱۱، ح۱۳۵۸ و ۱۳۵۹، تحقیق علی محمد دندل ویاسین سعد الدین بیان، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - ۱۴۱۷هـ-۱۹۹۶م.


۳ - نتیجه



آن‌چه این روایات ثابت می‌کند این است که اهل بیت (علیهم‌السّلام) مشروعیت خلافت شیخین را قبول نداشته و این منصب را تنها شایسته خود می‌دانسته‌اند.
آیا با وجود مخالفت اهل‌البیت (علیهم‌السلام)؛ همان کسانی که خداوند شهادت به طهارت آنان داده و رسول او آن‌ها را عدل و هم‌تراز قرآن قرار داده است، شبهه‌ای در عدم مشروعیت خلافت شیخین باقی می‌ماند؟

۴ - پانویس


 
۱. البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹ه)، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۶.    
۲. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ه)، تقریب التهذیب، ج۱، ص۳۰۸، رقم:۳۳۸۹، تحقیق:محمد عوامة، ناشر:دار الرشید - سوریا، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.    
۳. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج۱، ص۳۴۹، رقم:۱۲۲۰، تحقیق محمد عوامة، ناشر:دار القبلة للثقافة الاسلامیة، مؤسسة علو - جدة، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۳ه - ۱۹۹۲م.    
۴. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، الکاشف، ج ۲، ص۳۳۷، رقم:۵۹۷۲.    
۵. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، الکاشف، ج ۲، ص۱۸، رقم:۳۷۷۵.    
۶. ابن الجوزی الحنبلی، جمال الدین ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای ۵۹۷ ه)، المنتظم فی تاریخ الملوک والامم، ج۴، ص۷۰، ناشر:دار صادر - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۳۵۸.    
۷. الآبی، ابوسعد منصور بن الحسین (متوفای۴۲۱ه)، نثر الدرر فی المحاضرات، ج۱، ص۲۲۷، تحقیق:خالد عبد الغنی محفوط، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت/لبنان، الطبعة:الاولی، ۱۴۲۴ه - ۲۰۰۴م.    
۸. الطبری، ابوجعفر محب الدین احمد بن عبدالله بن محمد (متوفای۶۹۴ه)، الریاض النضرة فی مناقب العشرة، ج۱، ص۲۰۳.    
۹. السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن ابی بکر (متوفای۹۱۱ه)، جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الکبیر)، ج۲۸، ص۱۱۵.    
۱۰. العجلی، ابی الحسن احمد بن عبدالله بن صالح (متوفای ۲۶۱هـ)، معرفة الثقات من رجال اهل العلم والحدیث ومن الضعفاء وذکر مذاهبهم واخبارهم، ج۱، ص۳۰۱، رقم: ۳۱۰، تحقیق: عبد العلیم عبد العظیم البستوی، ناشر: مکتبة الدار - المدینة المنورة - السعودیة، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۵ - ۱۹۸۵م.
۱۱. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۸۵، تحقیق:شعیب الارناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:التاسعة، ۱۴۱۳ه.    
۱۲. جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه، ص۱۲۳، ناشر: مرکز نشر اسراء.
۱۳. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، الکاشف، ج ۱، ص۳۲۱، رقم:۱۰۰۹.    
۱۴. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ه)، تقریب التهذیب، ج ۱، ص۸۱، رقم:۵۷.    
۱۵. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، الکاشف، ج ۱، ص۴۵۸، رقم:۲۰۷۹.    
۱۶. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، الکاشف، ج۱، ص۳۴۹، رقم:۱۲۱۹.    
۱۷. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، الکاشف، ج۲، ص۳۶۶، رقم:۶۱۷۶.    
۱۸. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، الکاشف، ج۱، ص۶۸۹، رقم:۳۶۱۳.    
۱۹. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۸۵، تحقیق:شعیب الارناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:التاسعة، ۱۴۱۳ه.    
۲۰. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، ج۵، ص۱۰۰، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر:دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۷ه - ۱۹۸۷م.    
۲۱. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ه)، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۲، ص۶۹.    
۲۲. السیوطی الشافعی، جلال الدین عبد الرحمن بن ابی بکر (متوفای۹۱۱ه)، تاریخ الخلفاء، ج۱، ص۱۴۳، تحقیق:محمد محی الدین عبد الحمید، ناشر:مطبعة السعادة - مصر، الطبعة:الاولی، ۱۳۷۱ه - ۱۹۵۲م.    
۲۳. النمیری البصری، ابوزید عمر بن شبة (متوفای۲۶۲هـ)، تاریخ المدینة المنورة، ج۲، ص۱۱، ح۱۳۵۸ و ۱۳۵۹، تحقیق علی محمد دندل ویاسین سعد الدین بیان، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - ۱۴۱۷هـ-۱۹۹۶م.
۲۴. الواسطی، اسلم بن سهل الرزاز (متوفای۲۹۲ه)، تاریخ واسط، ج۱، ص۲۰۳، تحقیق:کورکیس عواد، ناشر:عالم الکتب - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۶ه.    
۲۵. الدارقطنی البغدادی، ابوالحسن علی بن عمر بن احمد بن مهدی (متوفای ۳۸۵ه)، فضائل الصحابة للدارقطنی، ج۱، ص۳۴.    
۲۶. ابن عساکر الدمشقی الشافعی، ابی القاسم علی بن الحسن ابن هبة الله بن عبدالله، (متوفای۵۷۱ه)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الاماثل، ج۱۴، ص۱۷۵، تحقیق:محب الدین ابی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر:دار الفکر - بیروت-۱۹۹۵.    
۲۷. ابن عساکر الدمشقی الشافعی، ابی القاسم علی بن الحسن ابن هبة الله بن عبدالله، (متوفای۵۷۱ه)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الاماثل، ج۳۰، ص۳۰۷، تحقیق:محب الدین ابی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر:دار الفکر - بیروت-۱۹۹۵.    
۲۸. ابن ابی جرادة، کمال الدین عمر بن احمد (متوفای۶۶۰ه)، بغیة الطلب فی تاریخ حلب، ج۶، ص۲۵۸۴-۲۵۸۵، تحقیق:د. سهیل زکار، ناشر:دار الفکر.    
۲۹. المزی، یوسف بن الزکی عبدالرحمن ابوالحجاج (متوفای۷۴۲ه)، تهذیب الکمال، ج۶، ص۴۰۴، تحقیق:د. بشار عواد معروف، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۰ه - ۱۹۸۰م.    
۳۰. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ه)، تهذیب التهذیب، ج۲، ص۳۴۶.    
۳۱. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ه)، المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة، ج۱۵، ص۷۶۰، تحقیق:د. سعد بن ناصر بن عبد العزیز الشتری، ناشر:دار العاصمة/ دار الغیث، الطبعة:الاولی، السعودیة - ۱۴۱۹ه.    
۳۲. السخاوی، شمس الدین محمد بن عبد الرحمن (متوفای۹۰۲ه)، التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفة، ج۱، ص۲۹۵، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۴ه/ ۱۹۹۳م.    
۳۳. السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن ابی بکر (متوفای۹۱۱ه)، جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الکبیر)، ج۲۸، ص۱۱۵.    
۳۴. البغدادی، احمد بن علی ابوبکر الخطیب (متوفای۴۶۳ه)، تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۵۱.    


۵ - منبع



موسسه ولی‌عصر، برگرفته از مقاله «آیا جریان پایین آوردن ابوبکر و عمر از منبر، توسط امام حسن و امام حسین (علیه‌السّلام) صحت دارد؟».    






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.